تعریف ولایت فقیه از نظر مقام معظم رهبری
(پاسخ به پرسشهایی درباره ولایت فقیه ـ 1)
مقام معظم رهبری در تعریف ولایت فقیه می نویسند:
«ولایت فقیه به معناى حاکمیّت مجتهد جامعالشرایط در عصر غیبت است و شعبهاى است از ولایت ائمهى اطهار (علیهم السلام) که همان ولایت رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم) مىباشد.»[1]
بنابر این تعریف، ولایت فقیه از جنس حاکمیت است حاکمیتی که آن را مجتهدی جامع الشرایط بر عهده دارد.
مجتهد جامع الشرایط کیست؟
مجتهد به کسی می گویند که توان استنباط احکام الهی را از منابع اصلی دین؛ یعنی قرآن و روایات داراست و مراد از جامع الشرایط مجتهدی است که فراتر از دانش فقه و توان استنباط دارای شرایط زیر باشد:
«اجتهاد مطلق»، «عدالت مطلق»، و «قدرت مدیریت و استعداد رهبری». یعنی از سویی باید صدر و ساقه ی اسلام را به طور عمیق و با استدلال و استنباط بشناسد و از سوی دیگر، در تمام زمینه ها، حدود و ضوابط الهی را رعایت کند و از هیچ یک تخطّی و تخلّف ننماید و از سوی سوّم، استعداد و توانایی مدیریت و کشورداری و لوازم آن را دارا باشد.[2] بنابراین کسی می تواند مسوولیت ولایت و مدیریت جامعه ی اسلامی را بپذیرد و از عهده ی آن برآید که مجتهد مطلق، عادل مطلق و دارای توان مدیریت و رهبری باشد.
توضیح این سه عنوان
مجتهد مطلق، مجتهد مطلق اسلام شناسی است که در همه ی اصول و فروع دین، مجتهد باشد؛ دینی که دیانت آن، عین سیاست است و سیاست آن، عین دیانتش می باشد.
کسی که در تحلیل همه ی معارف دین، اجتهاد مطلق ندارد و به اصطلاح، «مجتهد متجزی» است، صلاحیت ولایت بر جامعه اسلامی و اداره ی آن را ندارد و همچنین فقیهی که ابعاد سیاسی اسلام را خوب نفهمیده است، توان چنین مسوولیت عظیمی را نمی تواند داشته باشد؛ زیرا کسی که برخی از مسایل اسلامی برای خودش حل نشده و خود نمی تواند آنها را عمیقاً بررسی نماید؛ نه می تواند فتوا بدهد و نه می تواند اسلام را به اجرا درآورد و بر مسند ولایت و رهبری جامعه اسلامی تکیه زند.
بنابراین ولی فقیه باید کسی باشد که ضمن آشنایی و تسلط کامل به اصول و فروع دین، بتواند مسایل جدید مسلمانان را با درایتی عاقلانه و با استفاده از منابع اصلی دین (قرآن و روایات) حل کند.
مقام معظم رهبری ولایت فقیه را حکم شرعی تعبدی دانسته که مورد تأیید عقل نیز می باشد؛ یعنی نه تنها نصوص دینی ما را به برپایی چنین نظامی توصیه می کند؛ بلکه عقل نیز به تنهایی وجود چنین نظامی را برای جامعه اسلامی و رهبری مسلمانان مورد تأیید قرار می دهد
عادل مطلق
اسلام شناسی که می خواهد ولایت و رهبری جامعه اسلامی را عهده دار شود علاوه بر این که لازم است علم دین را درست بفهمد، باید آن علم را در خودش و در جامعه ی اسلامی نیز به درستی اجرا نماید. برای همین لازم است همه وظایف دینی خود را انجام داده و آن چه از دین باید به مردم ابلاغ کند، ابلاغ نموده و چیزی را کتمان نکند. فقیه عادل، نباید کاری را بر اساس میل و هوس انجام دهد؛ مطیع هواهای نفسانی نگردد و گناهی از او سر نزند؛ نه واجبی را ترک کند و نه حرامی را مرتکب شود. برای همین شخصی که مطیع هوس است هیچ گاه صلاحیت ولایت و هدایت جامعه اسلامی را ندارد.
بنابراین، ویژگی دوم رهبر جامعه اسلامی، ترک هوا و هوس و تابعیت عملی محض نسبت به احکام و دستورهای دین است. فقیه حاکم، اگر فتوا می دهد، باید خود نیز به آن عمل کند و اگر حکم قضایی صادر می کند، خود نیز آن را بپذیرد و اگر حکم ولایی و حکومتی صادر می نماید، خود نیز به آن گردن نهد و آن را نقض نکند.
توان مدیریت و رهبری جامعه
رهبر جامعه اسلامی علاوه بر اجتهاد و عدالت مطلق، باید هم بینش درست و صحیحی نسبت به امور سیاسی و اجتماعی داخل و خارج کشور داشته باشد و ترفندهای دشمنان را خوب بشناسد و هم از هنر مدیریت و لوازم آن برخوردار باشد؛ زیرا مدیریّت، گذشته از تئوری، نیازمند ذوق اداره و هنر تدبیر است. هنر اداره و تدبیر، غیر از دانش و بینش سیاسی است؛ هنری است که هر کس آن را ندارد.[3]
برای همین در اصل یکصد و نهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، در بیان شرایط و صفات رهبری، آمده است:
1- صلاحیت علمی لازم برای افتاء در ابواب مختلف فقه.
2- عدالت و تقوای لازم برای رهبری امت اسلام.
3- بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت ، مدیریّت و قدرت کافی برای رهبری.
و نیز آمده است: در صورت تعدّد واجدین شرایط فوق، شخصی که دارای بینش فقهی و سیاسی قوی تر باشد مقدّم است.
ولایت فقیه در عصر غیبت
بنابر تعریفی که مقام معظم رهبری از ولایت فقیه ارائه می دهند این ولایت و حاکمیت را مخصوص دوران غیبت دانسته و آن را شعبه ای از ولایت ائمهى اطهار (علیهم السلام) که همان ولایت رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم) می دانند. این بدان معناست که حاکمیتی را که مجتهد جامع الشرایط در عصر غیبت عهده دار است و از آن به ولایت فقیه تعبیر می شود چیزی جدای از حکومت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و امامان معصوم(علیهم السلام) بر جامعه اسلامی در عصر خودشان نیست و با همان ساز و کار و به سوی همان هدف است؛ هدفی که جز پیاده کردن احکام اسلامی و ایجاد زمینه ای مناسب برای بندگی خدا نیست.
با این تفاوت که احکام مربوط به ولایت فقیه مانند سایر احکام فقهى از ادله شرعى استنباط مىشوند[4] ولی احکام صادره از سوی حضرات معصومین(علیهم السلام) به شکل مستقیم و یا به واسطه معصوم پیشین از وحی گرفته می شد.
کسی که در تحلیل همه ی معارف دین، اجتهاد مطلق ندارد و به اصطلاح، «مجتهد متجزی» است، صلاحیت ولایت برجامعه ی اسلامی و اداره ی آن را ندارد و همچنین فقیهی که ابعاد سیاسی اسلام را خوب نفهمیده است، توان چنین مسوولیت عظیمی را نمی تواند داشته باشد؛ زیرا کسی که برخی از مسایل اسلامی برای خودش حل نشده و خود نمی تواند آنها را عمیقاً بررسی نماید؛ نه می تواند فتوا بدهد و نه می تواند اسلام را به اجرا درآورد و بر مسند ولایت و رهبری جامعه اسلامی تکیه زند
ولایت فقیه، حکم شرعی تعبدی است
مقام معظم رهبری ولایت فقیه را حکم شرعی تعبدی دانسته که مورد تأیید عقل نیز می باشد[5] ؛ یعنی نه تنها نصوص دینی ما را به برپایی چنین نظامی توصیه می کند؛ بلکه عقل نیز به تنهایی وجود چنین نظامی را برای جامعه اسلامی و رهبری مسلمانان مورد تأیید قرار می دهد.
شیوه ی تعیین ولی فقیه
مقام معظم رهبری درباره شیوه ی تعیین شخصی که باید عهده دار این مسند شود می نویسد:
«در تعیین مصداق آن روش عقلائى وجود دارد که در قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران بیان شده است.»[6] که مراد تشکیل مجلس خبرگان رهبری با رأی مردم و بعد تعیین ولی فقیه با توجه به شرایط فقهی قانونی از سوی این خبرگان است.
نتیجه اینکه
بر اساس تعریف مقام معظم رهبری، ولایت فقیه یعنی حاکمیت فقیهی عادل و توانا در مدیریت بر جامعه اسلامی برای اداره آن بر اساس موازین اسلامی. که این شیوه ی حاکمیت مخصوص عصر غیبت است و نصوص دینی ما را بر تشکیل چنین حکومتی دستور می دهند؛ شیوه ای که عقل سلیم نیز بر آن اعتراف داشته و آن را تأیید می کند.
پی نوشت:
1. پایگاه دفتر مقام معظم رهبری، پرسشهای متداول
2. ولایت فقیه (ولایت فقاهت و عدالت)، آیت الله جوادی آملی، ص 136 3. ر. ک به همان صص 136 تا 140 4. اجوبة الاستفتائات، سوال 67 5. همان، سوال 56 6. همان
امید پیشگر به نقل از تبیان