رهبری غیر از اجتهاد شرایط دیگری نیز دارد. چرا کارشناسانی از رشته‌های مختلف در مجلس خبرگان رهبری حضور ندارند؟

 برخی می‌گویند: رهبری غیر از اجتهاد و تخصص در فقه شرایط دیگری نیز دارد. بنابراین، باید کارشناسانی از رشته‌های مختلف در مجلس خبرگان رهبری حضور داشته باشند تا اعضای خبرگان به قشر خاصی محدود نشوند. در متن پیش رو به این سوال که چرا مجلس خبرگان در انحصار فقهاست، پاسخ داده می شود.

 

1. بر خلاف حکومت های سکولار، که تنها به برقراری نظم و امنیت و تأمین رفاه اجتماعی در چارچوب ارزش ها و اصول لیبرالی و یا در چارچوب دیگر مکاتب بشری می اندیشند، هدف حکومت دینی تأمین این امور به هر شکل و در هر قالب نیست. در جامعه اسلامی انواع روابط و مناسبات اجتماعی باید متناسب با اصول و ارزش ها و موازین اسلامی سامان یابد.

 

شؤون مختلف اقتصاد و معیشت و مدیریت و روابط حقوقی و روابط فرهنگی، همگی باید با آهنگ دین موزون شوند. بنابراین، لازم است که رهبر جامعه اسلامی در عین برخورداری از توانایی و لیاقت در مدیریت و اداره امور کلان اجتماعی، از تبحر کافی در شناخت اسلام و موازین و مبانی آن برخوردار باشد. از این رو، زعیم جامعه اسلامی باید فقیه باشد و اسلام شناسی یکی از ارکان اصلی لازم برای تصدّی ولایت سیاسی مسلمین است. [1]

2. رجوع به افراد خبره و کارشناس، سیره و اصلی عقلانی، عقلایی و رایج در میان مردم است. هم چنین رجوع به خبره و کارشناس نه تنها امری عقلانی است؛ بلکه مورد تأیید و تأکید آموزه های اسلامی نیز می باشد چنان که آیه شریفه وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَک إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِی إِلَیْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّکرِ إِن کنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ [2]. «اگر نمی دانید، از آگاهان بپرسید»، به صراحت بیان می کند که در اموری که تخصص و آگاهی ندارید، به آگاهان و افراد خبره رجوع کنید. علامه طباطبایی ذیل این آیه شریفه می فرماید: «به هر حال، آیه یاد شده، به یک اصل عمومی عقلایی ارشاد می کند و آن اصل، رجوع به خبره است».(3) هم چنین شناسایی فقیه جامع شرایط برتر امری کاملا تخصصی است و نیز اهمیت و حساسیت جایگاه آن، اقتضا می نماید تا در تشخیص و شناسایی فقیه جامع شرایط برتر از میان سایر فقها، حتما به کارشناسان و خبرگان امر مراجعه شود.

 

پس از بیان این نکات، به پاسخ این سوال که چرا مجلس خبرگان رهبری فقط از میان فقهاء تشکیل می گردد می پردازیم:

 

1- بر اساس اصل یکصد و نهم قانون اساسی: «شرایط و صفات رهبر{عبارتند از}: الف) صلاحیت علمی لازم برای افتاء در ابواب مختلف فقه. ب) عدالت و تقوای لازم برای رهبری امت اسلام. ج) بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت کافی برای رهبری.

 

در صورت تعدد واجدین شرایط فوق، شخصی که دارای بینش فقهی و سیاسی قوی‌تر باشد مقدم است. مدعیان ورود غیرمجتهدان به مجلس خبرگان رهبری می‌گویند برای تشخیص شرایط مندرج در بند اخیر این اصل (بند 3)، باید متخصصین در این رشته‌ها در مجلس خبرگان حضور داشته باشند. این ادعا پذیرفته نیست؛ زیرا شرایط اعضای خبرگان رهبری نیز متناسب با شرایط رهبری در قانون پیش‌بینی شده است. به موجب قانون [4] خبرگان منتخب مردم باید دارای شرایط زیر باشند:

 

الف. اشتهار به دیانت و وثوق و شایستگی اخلاقی؛

ب. آشنایی کامل به مبانی اجتهاد با سابقة تحصیل در حوزه‌های علمیه بزرگ در حدی که بتوانند افراد صالح برای مرجعیت و رهبری را تشخیص دهند؛

ج. بینش سیاسی و اجتماعی و آشنایی با مسائل روز؛

د. معتقد بودن به نظام جمهوری اسلامی ایران؛

ه. نداشتن سوابق سوءسیاسی و اجتماعی.

 

بنابراین اعضای خبرگان رهبری نیز باید شرایطی مشابه شرایط رهبری (در مرتبة پایین‌تری) داشته باشند تا بتوانند رهبری را انتخاب کنند؛ از این‌رو، نیازی به حضور غیرمجتهدین در مجلس خبرگان رهبری نیست.

 

به تعبیر آیت‌الله مصباح، کسانی توان تشخیص اصلح (شایسته‌ترین) برای تصدی مقام ولایت فقیه را دارند که خود بهره‌ای از شرایط آن مقام و منصب داشته باشند و از آن ویژگی‌ها ـ هرچند در مرتبه پایین‌تر ـ بهره‌مند باشند. از آن‌رو که مهم‌ترین ویژگی ولی فقیه فقاهت است ـ زیرا آنچه در قانون آمده ولایت «فقیه» است ـ بنابراین، اعضای خبرگان باید فقهایی باشند که صلاحیت این کار را دارند. [5]

 

2-تفاوت اصلی نظام اسلامی با سایر نظام های سیاسی و ویژگی بارز و انحصاری انقلاب و نظام اسلامی ایران، رهبری اسلامی آن است (و الا مدیریت در همه نظامها هست) و مشخصة اصلی رهبری اسلامی، شرط اجتهاد و فقاهت است؛ بدون رهبر اسلام‌شناس و متخصص در دین ـ یعنی فقیه و مجتهد جامع‌الشرایط ـ این نظام را نمی‌توان اسلامی نامید. بنابراین، نخستین و مهم‌ترین شرط رهبری، یعنی اجتهاد، باید ملاک انتخاب باشد. به همین دلیل اعضای خبرگان رهبری که وظیفة خطیر انتخاب رهبر را به عهده دارند، باید به فقه و اجتهاد آشنایی کافی داشته باشند تا بتوانند این شرط مهم و اصلی را تشخیص دهند.

 

علاوه بر این شرط عضویت مجتهدان منافاتی با استفاده از نظر کارشناسان و متخصصان ندارد و حتی در مورد اجتهاد نیز می‌توان از دیدگاه سایر مجتهدان استفاده کرد؛ زیرا در تمام قوا و نهادها، از دیدگاه‌های کارشناسان، به عنوان مشاور، گروه‌های مشورتی و کمیسیون و گروه‌های تخصصی استفاده می‌شود. خبرگان رهبری نیز در صورت نیاز می‌توانند با این راهکار معقول و متداول، از نظر کارشناسان استفاده می‌نماید.

 

3-اسلام و فقه از سایر ادیان و علوم انسانی جامع‌تر است؛ زیرا تمام علوم انسانی مورد نیاز یا دست‌کم مبانی و اصول این علوم، در آن وجود دارد. اسلام‌شناسان و فقیهان، جامع‌ترین عالمان و متخصصان در این زمینه‌اند و در هیچ تخصص دیگری این جامعیت وجود ندارد. بنابراین، اولویت با جامع‌ترین است؛ زیرا خبرگان برای انتخاب یک رهبر جامع است نه برای انتخاب رهبران متعدد مانند رهبر فقیه، رهبر شجاع، و رهبر مدیر. تجربة موفق مجلس خبرگان با شرایط کنونی که اختصاص به مجتهدان ـ‌ بدون ورود سایر متخصصین غیرمجتهد ـ دارد و انتخاب صحیح و موفقیت‌آمیز مقام معظم رهبری‌ ـ مدظله العالی ـ به وسیلة همان خبرگان، نشانة کارآمدی خبرگان رهبری و درستی قانون و شرایط انتخاب آنهاست.

 

4-بر اساس اصل یکصد و هفتم قانون اساسی «تعیین رهبر به عهدة خبرگان منتخب مردم است. خبرگان رهبری دربارة همة فقهاء واجد شرایط مذکور در اصول پنجم و یکصد و نهم بررسی و مشورت می‌کنند؛ هرگاه یکی از آنان را اعلم به احکام و موضوعات فقهی یا مسائل سیاسی و اجتماعی یا دارای مقبولیت عامه یا واجد برجستگی خاص در یکی از صفات مذکور در اصل یکصد و نهم تشخیص دهند او را به رهبری انتخاب می‌کنند»

 

بنابراین، ورود غیرمجتهدان به مجلس خبرگان رهبری خلاف روح قانون اساسی و نص قوانین مربوط است؛ زیرا خبرگان رهبری در یک مورد لزوماً باید اشتراک داشته باشند و آن قدرت بررسی و مشورت دربارة همة فقهاء واجد شرایط مذکور در اصول پنجم و یکصد و نهم است و این تخصص و توانایی تنها در مورد مجتهدان صادق است و هیچ متخصص دیگر، در هیچ رشتة علمی دیگری توانایی این کار را ندارد.

 

5-شرط اجتهاد خبرگان مطابق با روش معقول و مقبول، شایسته‌سالاری و تخصص‌گرایی است؛ زیرا تنها مجتهدین، متخصص و شایستة تشخیص شرایط و انتخاب رهبری‌اند و واگذاری این امر خطیر به غیرمجتهدان غیرکارشناسانه است و کسانی که تخصصی در این مورد ندارند، توانایی تشخیص این شرایط مهم را نخواهند داشت.

 

6-ورود غیرمجتهدان به خبرگان آغازی نامبارک برای جدایی فقه و دین از سیاست است. به تعبیر دیگر: منظور آقایان پیشنهاد دهنده از متخصصان و کارشناسان امور سیاسی، چه کسانی است و کدام «سیاست» مورد نظر ایشان است؟ اگر منظور آنان، مشرب‌ها و مکاتب سیاسی بیرون از اسلام باشد که علاوه بر هویت اسلامی نظام، مبانی شناخته‌شده و خالی از ابهام اندیشة حضرت امام(ره) را نیز نادیده گرفته و آشکارا نفی کرده‌اند! و اما اگر امور سیاسی و اجتماعی و اقتصادی موردنظر آقایان، همان سیاسیات و اجتماعیات اسلام است که باید گفت تشخیص آن تنها بر عهدة فقها خواهد بود... بنابراین، تصور اینکه دین در حوزة خود باقی مانده و به حوزة سیاست کاری نداشته باشد، تصور موهوم و نادرستی است و مسلمانان معتقد براساس آموزه‌های دینی خود نمی‌توانند در امور سیاسی دخالت نکنند... این نکته از نگاه همة متفکران مسلمان پنهان مانده بود و تنها خمینی است که واقعیت دکترین «جدایی دین از سیاست» را به وضوح درک کرده است (نقل به مضمون) [6]

 

7-بین تساوی افراد در برابر قانون و تساوی قانون بین افراد تفاوت وجود دارد. آنچه در قانون آمده است تساوی همه افراد در برابر قانون است که حقوق و تکالیف یکسان برای افراد در شرایط یکسان در نظر گرفته میشود و برطبق آن عدالت نیز اجرا می شود. اما تساوی قانونی نه صحیح است و نه عادلانه. زیرا، تساوی قانونی یا حقوقی بر اساس حقوق اکتسابی است و تعیین شرایط اختصاصی برای یک عده بر اساس نوع تکلیف و مسئولیت مبتنی بر حقوق اکتسابی است از این روی، در همه جای دنیا برای نمایندگی کسب مقام ریاست جمهوری یا نمایندگی مجلس یا سمتهای دیگر، شرایط اختصاصی تعیین می شود. و این، یک امر عقلایی و مبتنی بر روش خردمندان است. البته با توجه به میزان مسئولیت، شرایط اختصاصی آن نیز تغییر می کند. برای مثال، شرایط اختصاصی که برای ریاست جمهوری یا رهبری وجود دارد برای نمایندگی مقرر نگردیده است. نمایندگی مجلس خبرگان نیز اینگونه است و با توجه به موضوع نمایندگی شرایط اختصاصی آنها نیز متفاوت از نمایندگیهای دیگر است. از شرایط اختصاصی مقرر برای نمایندگی مجلس خبرگان بدست می آید که آنها حداقل باید شرایط نازلهای از شرایط و صفات رهبری را داشته باشند یعنی فقاهت و عدالت و بینش سیاسی تا بتوانند تشخیص بدهند چه کسی افقه و دارای بالاترین صلاحیت از نظر شرایط است.

 

8-فرض می گیریم که غیر از فقها کارشناسان دیگر نیز وارد مجلس خبرگان شوند. این کارشناسان غیر فقیه یا حق رای در انتخاب رهبر دارند یا ندارند. اگر حق رای نداشته باشند که در واقع مشاور هستند نه عضو(که هم اکنون نیز به عنوان مشاور در خبرگان حضور پیدا می کنند)؛ و اگر حق رای داشته باشند طبق فرض شما نمی توانند در رشته ای که تخصص ندارند یعنی اجتهاد و فقاهت رای بدهند بنابراین هر کدام از دو گروه فقهای عضو خبرگان و  کارشناسان غیر فقیه باید جداگانه رای بدهند.

 

اگر منتخب کارشناسان دیگر با منتخب فقهای عضو خبرگان یکی باشد که مشکلی پیش نمی آید و بود و نبود کارشناسان تفاوتی نمی کند؛ و اگر منتخب این دو دسته متفاوت باشد، در این صورت دو حالت متصور است یا باید نظر فقها را مقدم کنیم و یا نظر کارشناسان غیر فقیه را. اگر نظر کارشناسان دیگر را مقدم کنیم که ترجیح بدون مرجح است. چون همانطور که گفتیم امتیاز این حکومت به اسلامی بودن آن و اسلامی بودن هم منوط به فقاهت است و شرط فقاهت را نمی توان فدای باقی شرایط کرد به همین دلیل قانونگذار اساسی هم در اصل یکصد ونهم می گوید: «در صورت تعدد واجدین شرایط فوق، شخصی که دارای بینش فقهی و سیاسی قویتر باشد مقدم است». پس به ناچار باید نظر فقها را مقدم کنیم که در این صورت باز بودن کارشناسان بی فایده خواهد بود.

 

نویسنده: حجت الاسلام رضا محمدی

 

[1] حکومت اسلامی، احمد واعظی، ص 185.

[2] انبیاء:7.

[3] پاسخهای یک تا شش با اقتباس از مقاله سید احمد مرتضایی، بررسی نظارت شورای نگهبان بر انتخابات خبرگان، معرفت حقوقی، سال اول، شماره اول، پاییز 1390، صفحه 171 ـ 196 نوشته شده است.

[4] مادة دوم «قانون انتخابات و آیین‌نامة داخلی مجلس خبرگان مربوط به اصول 5 و 107 و 108 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران» مصوب 10/7/1359

[5] . محمدتقی مصباح، پرسش‌ها و پاسخ‌ها، ص 89.

[6] حسین شریعتمداری، «یادداشت روز» کیهان، ش 18457، دوشنبه 1/12/1384.