در این مدت هیچ کس اجازه نداشته است از اموال دولتی جشنی به مناسبت تولد ایشان برگزار کند و حتی افرادی اگر پیدا شده اند و جشن مختصری برگزارکرده اند آقا سخت رنجیده شده اند .
حضرت آیت الله  العظمی امام سید علی خامنه ای در روز 24 تیرماه 1318 برابر با 28 صفر 1358 قمری در مشهد مقدس  چشم به جهان گشود.
تولد سید علی خامنه ای از آنجا قابل توجه است که وی عمر پربرکت خود را صرف نهال تنومند انقلاب اسلامی کرده است و در سخت ترین شرایط و بحرانها که کوه شخصیت های به ظاهر بزرگ ریزش میکند،قله ایمان ایشان استوار تر گشته و تسلیم پذیری و نرمش را به دامنه اراده اش مجال نیافته است.

مدیریت بحرانها

در بحرانهای اخیر بعد از انتخابات ایشان با اطمینانی عجیب و وصف ناشدنی ابتدا دست های پشت پرده را افشا کرد(که اکنون بعد از یک ماه رسانه های آمریکایی اعتراف کردند که آمریکا برای این بحرانها 400میلیون دلار هزینه کرده است) و سپس به جریان اغتشاشگر هشدار داد که تسلیم زور گوئیها نخواهیم شد و به مردم هم امید داد که به زودی این فتنه به پایان می رسد. و رسید.
در این 20 سال دهها بحران ایجاد شده که با مدیریت توانمند ایشان به فرصت برای نظام تبدیل شده اند. ولادیمیر پوتین در سفری که در سال آخر ریاست جمهوری اش به ایران داشت بعد از دیدار با رهبر معظم انقلاب  گفت: با حکیم بزرگی که در ایران به حکومت نشسته است هیچ خطری متوجه ایران نیست. من تمام ویژگی های مسیح را در آیت الله خامنه ای دیدم... در ایران هر چه هست، همین است که در اینجاست. فکر نمی کردم ایشان این قدر همه جانبه باشند. تنظیم سیاست های ایران با رهبری اوست و او یک حکیم تصمیم گیر است. با وجود او هیچ خطری متوجه ایران نیست. من در ملاقات با آیت الله خامنه ای، معنای قانون اساسی جمهوری اسلامی و ولایت فقیه را فهمیدم. درباره روسیه نیز مطالبی از این حکیم شنیدم که تاکنون از آن غافل بودم

ساده زیستی و رعایت بیت المال

ایشان زندگی وبرنامه اش خدمت به مردم است و اگرچه در زندگی دوران کودکی رنجهای بی شماری را به خاطر فقر و تنگدستی تحمل کرده است اما این سبب نشده است که به محض دست یافتن به بیت المال مسلمین مواهب را به نفع خود مصادره نماید.
حضرت آیت الله خامنه ای در مورد وضعیت معیشتی والدین و خانواده ای که در آن بزرگ شد می فرمایند:
پدرم روحانى معروفى بود، امّا خیلى پارسا و گوشه گیر... زندگى ما به سختى مى گذشت. من یادم هست شب هایى اتفاق مى افتاد که در منزل ما شام نبود! مادرم با زحمت براى ما شام تهیّه مى کرد و... آن شام هم نان و کشمش بود.
منزل پدرى من که در آن متولد شده ام ـ تا چهارـ پنج سالگى من ـ یک خانه 60-70 مترى در محّله فقیر نشین مشهد بود که فقط یک اتاق داشت و یک زیر زمین تاریک و خفه اى! هنگامى که براى پدرم میهمان مى آمد (و معمولاً پدر بنا بر این که روحانى و محل مراجعه مردم بود، میهمان داشت) همه ما باید به زیر زمین مى رفتیم تا مهمان برود. بعد عدّه اى که به پدر ارادتى داشتند، زمین کوچکى را کنار این منزل خریده به آن اضافه کردند و ما داراى سه اتاق شدیم.( 16/01/1371)
ایشان عدم پرداختن به امور والدین از هزینه ، و رانت بیت المال در زمانی که رییس جمهور بودند را نیز مد نظر داشته و در دیدار دیگری می فرمایند:در دوران ریاست جمهورى که مرحوم پدر و مادرم در منزل خودشان زندگى می‌کردند، هیچ وقت به ذهن هیچ کس -نه به ذهن آنها، و نه به ذهن ما- خطور نمی‌کرد که حالا مثلاً چون ما رئیس جمهور هستیم، دستى بر این خانه بکشیم و آن را تعمیرى بکنیم. حتى هنگامى که یکى از همسایه‏هاى ما در این‏جا ساختمان بلندى ایجاد کرده بود که بر این حیاط مشرف بود و مادر ما هم نمى‏توانست دیگر بدون چادر در حیاط راه برود، بعضى از دوستان گفتند خوب است شما بگویید این کار را نکنند؛ ما پیغام دادیم، دیدیم که گوش نکردند!ما راه قانونى هم نداشتیم؛ یعنى آن‏قدر داعى و انگیزه پیدا نشد که به آن همسایه فشار بیاورند که خانه‏ات را مثلاً یک متر کوتاه‏تر درست کن. این از آن چیزهایى است که در یک نظام و در یک کشور، براى همه مای? خشنودى و دلگرمى است. مقامات دنیوى و امکانات مادى موجب نمى‏شود که اشخاص وضع شخصى خودشان را با وضع عمومى اشتباه بگیرند و فکر کنند که باید در رفاه بیشترى زندگى کنند.( بیانات در بازدید از منزل پدری در مشهد به تاریخ هفدهم مرداد 1374)
 اکنون با گذشت 20 سال از رهبری و زعامت ملت مسلمان ایران کمترین اشرافیتی در زندگی وی دیده شده و حتی سطح زندگی ایشان از بسیاری از مردم متوسط جامعه پایین تر است.سردار سرتیپ پاسدار شوشتری در این مورد خاطره ای را نقل می کند و  می گوید:  مقداری زیلو در خانه مقام معظم رهبری بود. آن ها را جمع کردیم و فروختیم و یک مقدار هم پول از مال شخصی خودم روی آن ها گذاشتم. تا به جای آن زیلوها، برای منزل آقا فرشی تهیه کنیم.وقتی زیلوها را عوض کردیم و فرش ها را پهن نمودیم، آقا تشریف آوردند و فرمودند: "این ها دیگر چیست؟!"
گفتم:" زیلوها را عوض کردیم."
فرمودند: اشتباه کردید که عوض نمودید. بروید همان زیلوها را بیاورید. اصرار را بی فایده دیدم و با هزار مکافات رفتم و زیلوها را پیدا کردم وتوی خانه انداختم. زیلوهایی که واقعاً به آن ها نگاه می کردی، می دیدی که نخشان در آمده و ساییده شده اند.

رهبر شدن

مقام معظم رهبری بر خلاف بسیاری از رهبران جهان که برای رهبری یا مسئولیت گرفتن  به  تلاشهای عدیده ای دست می زنند ایشان نه تنها برای رهبر شدن تلاشی نمی کند حتی خودش دلایلی ذکر می کند که رهبر نشود.که در ذیل ماجرای آن روزهای نیمه خرداد از زبان معظم له  شنیدنی است؛قبل از رحلت‏حضرت امام که دوران ریاست جمهورى در حال اتمام بود، دست و پایم را جمع مى‏کردم.مکرر مراجعه مى‏کردند و بعضى از مشاغل را پیشنهاد مى‏نمودند.آدمهاى بى‏مسؤولیت، این مشاغل را پیش خودشان، به قد و قواره‏ى من بریده و دوخته بودند! ولى من گفتم که اگر یک وقت امام به من واجب کنند و بگویند شما فلان کار را انجام دهید، چون دستور امام تکلیف است و بروبرگرد ندارد، آن را انجام مى‏دهم.اما اگر تکلیف نباشد - و من از امام خواهش خواهم کرد که تکلیفى به من نکنند تا به کارهاى فرهنگى بپردازم - دنبال کارهاى فرهنگى مى‏روم.( حدیث ولایت، ج دوم، ص 41)

بعد از رحلت امام (ره)، در آن روز اول که در مجلس خبرگان شرکت کردند، بنده هم عضو مجلس خبرگان بودم و بالاخره اسم این بنده حقیر به میان آمد و بحث کردند چه کسی را انتخاب کنیم و اتفاق کردند بر این که این موجود حقیر ضعیف را به این منصب خطیر انتخاب بکنند. من فعالیت کردم. مخالفت جدی کردم، نه این که می خواستم تعارف بکنم، خدا خودش می داند که در دل من، در آن لحظات چه می گذشت.
رفتم آنجا ایستادم و گفتم: آقایان صبر کنید، اجازه بدهید! - این ها همه ضبط شده و موجود است، هم تصویر و هم صدای آن هست - شروع کردم به استدلال که من را برای این مقام انتخاب نکنید. هر چه اصرار کردم، قبول نکردند. هر چه من استدلال کردم، آقایان مجتهدین و فضلایی که در آنجا بودند، استدلال های مرا جواب دادند. من قاطع بودم که قبول نکنم؛ ولی بعد دیدم چاره ای نیست. چرا چاره ای نبود؟ زیرا به گفته افرادی که من به آنها اطمینان دارم، این واجب، در من متعین شده بود؛ یعنی اگر من این بار را برنمی داشتم، این بار زمین می ماند. این بود که گفتم: قبول می کنم. چون دیدیم بار بر زمین می ماند، برای این که بار بر زمین نماند، آن را برداشتم. اگر کس دیگری آنجا بود یا من می شناختم که ممکن بود این بار را بردارد و دیگران هم او را قبول می کردند، یقیناً من قبول نمی کردم که این بار را بردارم. بعد هم گفتم: پروردگارا! توکل بر تو و خدا هم تا امروز کمک کرد. (مقام معظم رهبری، 23 آذر 1373، در دیدار عمومی به مناسبت روز ولادت با سعادت حضرت امام جواد (ع))
آنچه که در خصوص تعیین رهبر واقع شد و بار این مسئولیت، بر دوش بنده کوچک ضعیف حقیر گذاشته شد؛ برای خود من حتی یک لحظه و یک آن از آنات گذشته زندگی، متوقع و منتظر نبود. اگر کسی تصوّر کند که در طول دوران مبارزه و بعدها در طول دوران انقلاب و مسئولیت ریاست قوه اجرایی، حتی یک لحظه در ذهن خودم خطور می دادم که این مسئولیت به من متوجه خواهد شد، قطعاً اشتباه کرده است. من همیشه خودم را نه فقط از این منصب بسیار خطیر و مهم، بلکه حتی از مناصبی که به مراتب پایین تر از این منصب بوده است - مثل ریاست جمهوری و دیگر مسئولیت هایی که در طول انقلاب داشتم - کوچک تر می دانستم...

البته در آن ساعات بسیار حساسی که سخت ترین ساعات عمرمان را گذراندیم و خدا می داند که در آن شب شنبه و صبح شنبه چه بر ما گذشت؛ برادرها از روی مسئولیت و احساس وظیفه، با فشردگی تمام، فکر و تلاش می کردند که چگونه قضایا را جمع و جور کنند، مکرر از من به عنوان عضو شورای رهبری اسم می آوردند، که البته در ذهن خودم آن را رد می کردم؛ اگر چه به نحو یک احتمال، برایم مطرح می شد که شاید واقعاً این مسئولیت را به من متوجه کنند. در همان موقع، به خدا پناه بردم و روز شنبه، قبل از تشکیل مجلس خبرگان با تضرع و توجه و التماس، به خدای متعال عرض کردم: پروردگارا! تو که مدبّر و مقدر امور هستی؛ چون ممکن است به عنوان عضوی از مجموعه شورای رهبری، این مسئولیت متوجه من شود؛ خواهش می کنم اگر این کار ممکن است اندکی برای دین و آخرت من زیان داشته باشد، طوری ترتیب کار را بده که چنین وضعیتی پیش نیاید. واقعاً از ته دل می خواستم که این مسئولیت متوجه من نشود.

در روز اول فقدان امام، پیش بینی کردند که همه چیز تمام شد. . دشمنان ما امید داشتند که شاید از گوشه و کنار قضایا و یا اظهارات و موضع گیری های داخلی چیزی را احساس کنند تا بتوانند براساس آن بگویند انقلاب راه جهت گیری اش را عوض کرده است، بحمدالله از امیدی که بسته بودند، مأیوس شدند و در این روزها اخبار، خبرگزاری ها و اظهارات مقامات سیاسی قدرت های استکباری کاملاً منعکس کننده این یأس است. ( مقام معظم رهبری در جمع وزیر کشور، معاونان، مشاوران و استانداران، 19 خرداد .1368) 

اکنون در این مجال فرصت پرداختن به تمام ابعاد شخصیتی و سلوک معنوی ومدیریتی  ایشان نیست  اما برای باز شناسی شخصیت آیت الله خامنه ای باید جشن هایی گرفته شود که در خور شخصیت والای ایشان باشد و مردم بیشتر نسبت به دارا بودن این نعمت آگاه گردند.